واقعیت چیز واحدی است که در جهان خارج موجود است و حقیقت پنداشت ها ، تصاویر و تفاسیری از واقعیت می باشد که اگر کلی باشد یعنی به مجموعه ی هستی بپردازد به آن جهان بینی می گوییم.

حقیقت( در اینجا یعنی جهانبینی) می تواند برای انسان خلاف واقع شکل گیرد یا تنها بخشی از واقعیت خارج را پوشش دهد و یا اینکه کاملا منطبق بر آن باشد اما به هر حال تنها و تنها یک جهانبینی متقن و صحیح وجود دارد چرا که واقعیت خارجی یک چیز است درست مانند آینه که تنها یک تصویر را از واقعیت منعکس میکند!... سوال اینجاست که آن واقعیت خارجی برای انسان دست یافتنی است یا خیر؟! و چگونه می توان با ابزارهایی که بیشتر برای محدود کردن انسان تعبیه شده و روحی که جهت کشف حقایق توانایی خروج اختیاری از بدن مادی را ندارد به آن حقیقت و جهان بینی واحد دست یافت?!

در مضامین دینی شناخت جهان از دو طریق توصیه شده است:
اول «شناخت انفسی» یعنی شناختی که با نگریستن در خویشتن و غرق شدن در تفکرات پیرامون ماهیت خود بدست می آید.
دوم «شناخت آفاقی» که با دقت در نظام آفرینش و قوانین طبیعت، ما را به حقیقت واقع راهنمایی می کند؛ حقیقتی که والاترین آن وجود داشتن خالقی است که جهان و شگفتی های آن را آفریده و در مرحله بعد صفات آن خالق مهم است.

در ملکوتیسم هر دو راه یعنی شناخت انفسی و آفاقی پیموده خواهد شد!!
ولی آنچه افضل و بنیادی تر است شناخت انفسی است و شناخت آفاقی تنها به نزدیک شدن به یقین از طریق مشاهده کمک می کند...
در ادامه مباحث ملکوتیسم هرگاه دریچه ای از آفاق و یا انفس داشتیم آن را نشانه گذاری می کنیم/ با ملکوتیسم همراه باشید.