در جهان واقعی تا آنجا پیش رفتیم که نفس یقین نمود که خود وجودی خارجی دارد و سپس با توجه به ضعف و جهلی که در خود یافت دانست که بی شک نیازمند خالق است.او خالقِ خود را نیز چنان یافت که یگانه و ازلی است و حال باید بفهمد در جهانی که وجود خالق به او حس امنیت و خلاصی از سردرگمی را بخشیده ،رابطه ی خالق با او چگونه رابطه ای است.

بر پایه ی دانسته های قبلی و نیز استدلالات عقلی می توان گفت که بین دو موجود همواره سه حالت از رابطه وجود دارد.

اول اینکه اصلا رابطه ای نباشد دوم اینکه رابطه باشد اما دوستانه و سوم اینکه رابطه باشد اما خصمانه.

مثل اینکه بگوییم دو همکلاسی در یک کلاس نسبت به هم سه حالت دارند.

یا با هم رابطه دارند یا ندارند؛اگر رابطه دارند یا دوست هستند یا دشمن.


آیا خالق مهربان است؟

این روابط ثنایی(یعنی دوتایی) به ظاهر بسیار ساده و کم اهمیت می نمایند اما اساس رابطه ی خالق و مخلوق را شکل داده و می توان اوصاف دیگری را از این طریق برای خالق ثابت کرد.