زمان هم نوعی موقعیت بین رویدادهاست که ترتیب وقایع را مشخص می کند. وقایع یا رویداد در اینجا شاملِ بودن ،نبودن، هست شدن ،تغییر کردن و حرکت کردن و غیره می باشد لذا موجودی در قالب زمان موقعیتمند است که نسبت به وقایعِ دیگر یا متحول شود و یا حرکت نماید.

برخی تحول را نوعی حرکت درونی فرض می کنند که با این حساب می توان گفت لازمه ی داشتن موقعیت زمانی، فقط حرکت است چه از نوع درونی و چه بیرونی.

هر نوع حرکت درونی یا همان تحول مانند رشد کردن یا تکامل یافتن از ویژگی های موجود کامل نیست یعنی موجود کامل تحول نمی یابد و تغییر نمی کند تا بخواهد به چیز بهتری تبدیل شود و یا نیازی را برطرف کند؛ با همین استدلال ، هر نوع حرکت بیرونی جهت انجام کار یا رفع نیاز نیز نمی تواند از خصائص موجود کامل و بی نیاز  باشد لذا موجود کامل و بی نیاز حرکت ندارد زیرا حرکت (چه بیرونی و چه درونی) مولود نقص و نیازمندی است.پس خالق چون حرکت ندارد زمان هم ندارد.

 

از لحاظی زمان ترتیب بین وقایع است و از اولین حرکت یعنی آغاز خلقت ایجاد شده و ادامه پیدا کرده است.. پس قبل از خلقت ،زمانی وجود نداشته چون رویدادی مثل تغییر یا حرکت رخ نداده است لذا زمان شامل خالق که قبل از خلقت وجود داشته و ازلی است نمی شود.

در تعریف ازل هم باید گفت اگر آغاز زمان را موازی با آغاز خلقت بدانیم ازل پیش از خلقت و ورود به محدوده ی زمان است پس وقتی می گوییم موجود ازلی ، منظورمان موجودی است که اصلا زمان نداشته و ندارد نه اینکه از ابتدا یا قبل از خلقت بوده زیرا ابتدا,انتها،قبل ،بعد و...موقعیت ها و ظرفهای زمانی هستند.

پس اگر بپرسند خالق قبل یا بعد از خلقت به چه کاری مشغول بوده و یا خواهد بود باید بدانیم این گونه سوالات بر مفهوم قبل و بعد که یکی از موقعیتها و ظرفهای زمانی است بنا شده لذا در مورد خالق که موجودی بدون زمان است قابل تصور نیست.

شاید اشکال شود قبل و بعد فقط مشتمل بر ترتیب است نه فقط ظرف زمان؛در جواب باید گفت از آنجا که پیشروی در زمان فقط بر منوال گذشته ،حال و آینده بوده و هست می توان گفت سیر زمان برای موجودی که زمان دارد بصورت خطی و فقط شامل قبل و بعد می باشد اما برای موجودی که زمان ندارد و خارج از زمان است نمی توان گفت که چگونه است اما یقینا قبل و بعد برای موجود خارج از خط سیر زمان دارای مفهومی کاملا متفاوت خواهد بود.

همچنان با ملکوتیسم همراه باشید!