تا الان فهمیدیم که موجود دیگری که نفس را بوجود آورده وجود دارد...

حال باید پرسید آن موجود کیست؟و او از کجا آمده است؟

در جواب باید گفت میدانیم او دو ویژگی دارد اول اینکه او وجود دارد دوم اینکه او خالق نفس ماست.

حال برای بررسی این که خالق نفس از کجا آمده است همان سه احتمالی که برای (نفس ما) طرح شد اینجا نیز مطرح می شود.

یعنی موجود دوم یا خودش خود را بوجود آورده، یا موجود دیگری او را آفریده و یا ازلی است.(ازلی یعنی اینکه از ابتدا بوده است)

1- خود آفرینشی)  اگر چه در رد احتمال اول- یعنی خود آفرینشی - درباره ی نفس از صفت ناتوانی و جهل استفاده شد اما در مورد موجود دوم نه تنها دلیلی بر ناتوانی و ضعف او نداریم بلکه اساسا خلق شدن مخلوق بوسیله ی خودش هر چند قدرتمند باشد نا ممکن است زیرا مثل این است که بپرسیم در ابتدا او خالق خود بوده یا مخلوق خود؛ و وقتی نبوده چطور اراده کرده که خود را بیافریند؛ یا وقتی وجود نداشته با چه انگیزه و هدفی دست به خلقت خود زده است.


2- خالق دیگر) احتمال دوم درباره ی خالق این است که موجودی دیگر او را خلق کرده باشد.اگر بپذیریم پای موجود دیگری نیز در میان است باید فرض کنیم که برای درک اینکه موجود سوم از کجا آمده است هم همین سه احتمال که برای موجود دوم و (من) مطرح شد نیز مطرح باشد.

یعنی همانطور که درباره ی خلقت موجود دوم موجود سوم را فرض کردیم پس برای جواب به این سوال که موجود سوم چگونه هست شده نیز باید موجود چهارمی را نیز فرض کنیم و برای موجود چهارم هم بر همین منوال یک موجود پنجمی را.

در این صورت هیچ وقت نخواهیم فهمید آیا موجودی که برای اولین بار دست به خلقت زده و خود مخلوق نیست وجود دارد یا خیر.متکلمین و فلاسفه به این روند بی نتیجه و باطل تسلسل می گویند و آن را محال عقلی می دانند.


3- ازلی بودن) حال که با استفاده از برهان تسلسل فهمیدیم که موجود دوم نمی تواند مخلوق موجود دیگری باشد و مخلوق خودش هم نیست پس او موجودی ازلی است و خود نخستین کسی است که دست به خلقت زده و او همان خالق اولین است.


خالقِ اولین، چندین اسم دارد و این به خاطر مراحل متعدد شناخت اوست؛ در نخستین مرحله او را( موجود) می گویند همانطور که ما هم او را موجود دوم معرفی کردیم-در مسیر تشخیص واقعیت موجود اول (من) یا همان نفس است و موجود دوم خالق است و شاید این یکی از معانی  (من عرف نفسه فقد عرف ربه) باشد.